کلاس اول
ثمینم الهی مامان فدات بشه که رفته رفته بزرگ میشی ولی به چشم مامان همون دخمل کوشولویی
عزیزکم تقریبا بعد 4ماه از تعطیلی مهد گذشته بود وتوگل دخملم میرفتی تا با یه دنیایه بزرگتری اشنا بشه...
اولــــــــ مهــــــــــر بـــــــــــــود
و تو گل دخترم اماده میشدی تا بری مدرسه...همش از معلمت میپرسیدی فکر میکردی باز خاله زینب معلمته
اماده بودی بری مدرسه که مامان دوربین به دست دنبال سورژه بود
الهی فدات بشه مامانی وقتی دیدی موهات میریزه بیرون برگشتی و حد سرت کردی..هر چی هم اصرار کردم اذیت میشی باز حرفت یکی بود که یابد حد ببندم
مینا گلی هم کلاس و دوست صمیمی ثمینم
مراسمی اشنایی با معلمها به دارازا کشید و نفس مامان خسته شده بود..
قربونت برم که خوابت میومدو کلافه بودی
اینم از گل دخمر ورزشکارم که اون روز زنگ ورزش داشتن و میخواست اینجوری بره مدرسه
قربونت بشم نفس مامان که باز پشت صحنه داری...اینم از پشت صحنه 9 ماه سحرخیزی
با زور بیدار میشدی و هر جا که میرسیدی یه کوچولو میخوابیدی منم حیفم اومد که این لحظه هارو خاطره نکنم
و در اخــــــــــــــــر
بـــه پایان امـــد این دفــــتر..حکایـــت همچــــنان باقیستـــــــ
عزیزکم امسال هم به پایان رسید و تو نفس به زودی صاحب یه خواهر ناز و دوست داشتنی میشی
اگر خدا بخواد سال بعد با اجی کوشولو اول مهر رو جشن میگیری...
ثمینم بابا و مامان به بودنت افتخار میکنن