✍شمارش معکوس✍

1394/6/19 3:03

نویسنده : رویــــا

982 بازدید

اشتراک گذاری

روزهاے اخـــــر تابســـــتان در گذر هـــــم دوان دوان میگـــــذرند و زمان

زیـادے براے شروع فصـل هزار رنگ پاییز و ماه زیبـــــای مهـــــر نمانده...

دخترم ثمیـــــن با اشتیاقـے خاص به انتظار مهر نشسٺہ به طورے ڪہ از شوق ثمینم من نیـــــز به وجدامده ام...

روزها در شتابـــــ همیشـــــگے در گذرنـــــد،روزهاے بی تـڪرار و غیر قابل بازگشتـــــ در کنار دختـــــرڪ ۸سالہ ے دبســـــتانیم و وروجڪ ڪنجـــــڪاو و شیطانـــــم ڪہ بایـــــد همه ی وجودم چشـــــم باشـــــد تا از شیطنتـــــ و خرابـــــڪاری های شیرینش غافـــــل نشـــــوم

فسقلے یڪ سال و دو ماهہ ام حالا بہ راحتـــــے میتوانـــــدچنـد ڪلمہ با معنـا بہ زبان

بیاورد و بـوسہ های شیریـــــن و ابدارش بر روی گونـہ ام در دلـــــم ابـ قند مڪند و روزم را مے سازد

روزهایے ڪہ گذشتـــــند و شیرینیشـــــان زیر زبانم ماندند

البتـــــہ مزمزه ڪردنشان دیدن عکسهای بہ جا مانده یشان استـ

فسقلی مستبد و خود راے من ابرو

عروسک های بی تڪرارم ماچ

مامانی خستہ نباشی

دختـــــر عمہ و پسر دایے دوستـــــ داشتنے

شکلات خوشمزه من

پیڪنیڪ دو نفره نیشخند

وروجک مڪانیکم بغل

الهے عمہ قربون نگاهتـ بشہ

عسلی خوش خنده ی من

خالہ ریزه و قاشق سحرامیز

و این بود که وروجک مامان توی یک چشم بہ هم زدن

رژ۲۵ تومنیم رو یک لقمه چپ ڪرد نگران

عروسک مو طلایی و یک کیلو دراژه

نتیجہ این شـــــد ڪہ میبینیـــــد نیشخند

∝∝شـــــڪ ندارم∝∝

•خداونــــد وقتے شما را مے افریـــد•

°نگاهشـــــ پرتـــــ ارزو هاے من بـــــود°

⇦قصـہ شاپرڪـ هایـم⇨

#مامان #دختر #پسر

پسندها (3) پسندیدم

مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (17)

مامان علی مردان
22 شهریور 94 14:08

سلام رویا جان چقدر بد که مزاحم برای وب ایجاد شد.دیگه به وب بچه هم رحم نمیکنن همجا هستن عزیزم جایی که نیشه رمز وارد کرد هر چی میزنم چیزی تایپ نمیشه از قسمت نظرا گفتم برات نظر بذارم که اومدم. احتمالا برای سرعت نت ایشااله بعدا درست شد میام دوباره فرشته های نازت رو ببوس

رویــــا
پاسخ

سلام عزیزم ممنونم که پیشم اومدی ...اره به خدا یه از خدا بیخبر وبلاگ بچه هارو کرده چاله میدون و هر چی دلش میخواد مینویسه مدیریت نی نی وبلاگ هم رسیدگی نمیکنه ..دیگه مجبور شدم پست هارو رمز دار کنم شاید دک شد..عزیزم حتمی از سرعت نت هست ..به هر حال با اومدنت خوشحالم کردی گلم به امید روزی که دست علی هم خوب باشه و از نگرانی دربیای گل نازم...

مامان علی مردان
22 شهریور 94 15:47

سلام مجدد عزیزم الان هم اومدم با لپ تاپ ولی بازم نشد که نشد ایشااله اون مزاحم از خدا بیخبر زودتر بره من بتونم پشتاتون رو بخونم. عزیزم پیامت داخل وبم رو تایید نکردم گفتم شاید نخوای کسی بخونه..برم مدیریت بپرسم ببینم مشکل از کجاست که نمیتونم پستات رو باز کنم؟

رویــــا
پاسخ

ممنونم عزیزه دلم...والا نمیدونم مشکل از کجا هست..ایشالله که حل بشه

مامان اعظم
22 شهریور 94 16:30

سلام رویا جون نمی دونم این مزاحمای وب گرد کار و زندگی ندارن که همش مزاحم مردم میشن

میگم رویا جون هر کاری کردم نشد که تو کادر مربوطه رمز وارد کنم و پستات رو بخونم

رویــــا
پاسخ

سلام اعظم جونم نمیدونم چرا نمیشه الان یکی از دوستام همین حرف رو میگفت که نمیتونه رمز رو وارد کنه

تورو خده میبینی شانس منوووووو

مامان ریحانه
22 شهریور 94 20:50

سلام رویا جون منم هر کاری میکنم نمیتونم رمزو وارد کنم نه از طریق سیستم نه از طریق تبلت رمز وارد نمیشه که نمیشه

رویــــا
پاسخ

ماماننننننننننننننن

من مامانمو میخوامممممممممم

مامان فهیمه
23 شهریور 94 0:59

مامان رویای گل روی گل دخترات رو ببوس... منم وقتی بوی پاییز میاد دلم هوای مدرسه می کنه دلم می خواد برم لوازم تحریر بخرم

احتمالا وقتی واسه بردیا بخرم واسه خودمم می خرم

الانم تو دفترش یا تخته وایت بردش که نقاشی می کنم می گه : مامان نوبت منه دیده(دیگه)

... عزیزم در مورد وارد نشدن پسورد دوستان درست می گن ولی من هم زدم، رمز رو وارد نمی کرد روی دکمه ورود کلیک کردم دوباره صفحه وارد کردن رمز باز شد و رمز رو که وارد کردم ، مطلبت اومد به دوستان هم بگو همین کار رو بکنن... یک بار بدون وارد کردن رمز دکمه ورود رو بزنن و در صفحه ای که دوباره باز می شه رمز رو وارد کنن (دو بار توضیح دادم

)

رویــــا
پاسخ

سلام فهیمه جونم

خوش اومدی خواهرررر...دقیقا عین من که به جای ثمینم ذوق کیف و کتاب رو دارم وداشتم

فهیمه جونم مشکل از قفل کردن کلیک راست بود که شکر خدا فهمیدم و از تنظیمات پاکش کردم چون از صبح درگیر این ماجرا بود

فهیمه جونم از روی ماه بردیا جونم ببوس گلم

مامان علی مردان
23 شهریور 94 2:48

الهی فدای فرشته های ناز. منم دلم هوای مدرسه کرد وای رژ گناهی دلم کباب شد چطور تو اون شرایط تونستی عکس بگیری؟ عصبی نشدی؟ وای من بودم خودخوری میکردم و حال عکس نداشتم. دختر ماه دندونا خراب تشه؟ عزیزم خوشحالم مشکل حل شد و تونستم بیام

رویــــا
پاسخ

سلام عزیزم مرسی که صبور بودین تا مشکل وبم حل بشه...مامانی گلم والا توی همچین موقعیت های مشابه فقط سعی میکنم خونسرد باشم و به بهترین شکل ممکن راه حل رو پیدا کنم ...وقتی دیدم حدیث لباش و همه تن و بدنش رژی شده و میخنده از خنده حدیث منم خندم گرفت و زود گوشی رو اوردم که بعد که بزرگ شد هی نگه من دختر ساکتی بودم این خودش جزو اسناد و مدارک هست و رفته قسمت بایگانی

مامان مهری
23 شهریور 94 9:14

سلام رویا جون. در مورد مشکل وارد کردن رمز باید بگم که اول از همه مرورگر رو عوض کن شاید باز بشه.دوم اینکه من توی قسمت ابزار کاربردی وبلاگ (جلوگیری از انتخاب متن و جلوگیری از کلیک راست رو همزمان انتخاب کرده بودم. )وقتی جلوگیری از انتخاب متن رو حذف کردم درست شد و مشکل ورود رمز برطرف شد.

رویــــا
پاسخ

سلام مهری جونم

عزیزم منم کلیک راست رو قفل کرده بودم که به کمک پرسش شما و پاسخ دوستان تونستم برطرف کنم..مرسی عزیزم..ممنونم که پیشم اومدی و قابل دونستی گلم

محجوب بانو 💟
23 شهریور 94 14:05

سلام رووووووووووووویاجووووووووووووووووووووووونم انشالله که حاله شما وگل های خوشکلتون خوبه خوب باشه خودتو ناراحت نکن این مزاحم ها هم بالاخره خسته میشن

عزیزم رمزی که دادی بین خودمون میمونه

راستی ممنون که قابل دوستی و بهم رمز دادی

رویــــا
پاسخ

محجوب جونم،ای خواهررررر این چه حرفیه صددرصد که بهتون رمز میدادم چون عزیزتر از شما کی رو دارم

محجوب جونم من از این شانس ها ندارم که مزاحمم خسته بشه چون سمجتر از این حرفها هست گلم...بیخیال باباآآآآآ

عزیزم خودت چیکار میکنی عروسکم حالش خوبه؟دکتر برا کی وقت بستری داده؟ ایشالله بسلامتی زایمان کنی و فندقی رو بغلت بگیری به امید اون روز

مامان اعظم
23 شهریور 94 15:18

سلام عزیزم خدا رو شکر که تونستی درستش کنی. قربون این دوتا فرشته ناز که چقدر دوست داشتنین

رویــــا
پاسخ

مرسی عزیزم چشمای نازنینت خوشگل میبینن ممنونم از لطفت گلم

مامان اعظم
23 شهریور 94 15:19

ی جااانم چه کاری با رژ تو سر خودش اورده

رویــــا
پاسخ

میبینی خواهررررررررررررر

هانیه
24 شهریور 94 14:54

سلام رویای عزیز ممنون که رمز دادی وبلاگ خیلی عالی هم داری

رویــــا
پاسخ

سلام هانیه جونم مرسی گلم که پیشم اومدین و خوشحالم کردین

مامان ریحانه
24 شهریور 94 16:00

سلام رویا جون چه خوب که مشکل حل شد آخییییییییییییییییییش وای چه احساس قشنگی داشتی از رسیدن پاییز و تموم شدن تابستان دلم گرفت خواهر یاد خودم افتادم موقعی که می خواستیم بریم مدرسه چه شوقی داشتیم اما از یه جاهم دلمون می گرفت به خاطر تموم شدن تابستون و خوشیهاش

ثمین جون حق داره که ذوق داشته باشه

چه عکسهای قشنگی چه عسلای نانازی معلومه که تابستون حسابی به فرشته های ناز و مامان گلشون خوش گذشته انشالله که دلتون همیشه شاد و لبتون خندون باشه

وای اومدیم سر رژه آخه خواهر تو باید رژه 25 تومنیو بذاری دم دست این وروجک حالا چه آرایش زیبایی هم کرده فکر کنم متوجه شده یه رژه گرونقیمت افتاده دستش ازش کمال استفاده رو کرده پاهاشم رژی کرده که یه وقت رژه حیف نشده باشه